دیوان شمس/شنو پندی ز من ای یار خوش کیش

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (شنو پندی ز من ای یار خوش کیش)
از مولوی
'


شنو پندی ز من ای یار خوش کیش به خون دل برآید کار درویش
یقین می‌دان مجیب و مستجابست دعای سوخته درویش دل ریش
چو آن سلطان بی‌چون را بدیدی غنی گشتی رهیدی از کم و بیش
چو اسماعیل قربان شو در این عشق ولی را بنده شو گر نیستی میش
چو پختی در هوای شمس تبریز از این خامان بیهوده میندیش