دیوان شمس/سماع از بهر جان بیقرارست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (سماع از بهر جان بیقرارست) از مولوی |
' |
سماع از بهر جان بیقرارست | سبک برجه چه جای انتظارست | |
مشین این جا تو با اندیشه خویش | اگر مردی برو آن جا که یارست | |
مگو باشد که او ما را نخواهد | که مرد تشنه را با این چه کارست | |
که پروانه نیندیشد ز آتش | که جان عشق را اندیشه عارست | |
چو مرد جنگ بانگ طبل بشنید | در آن ساعت هزار اندر هزارست | |
شنیدی طبل برکش زود شمشیر | که جان تو غلاف ذوالفقارست | |
بزن شمشیر و ملک عشق بستان | که ملک عشق ملک پایدارست | |
حسین کربلایی آب بگذار | که آب امروز تیغ آبدارست |