دیوان شمس/به گرد تو چو نگردم به گرد خود گردم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (به گرد تو چو نگردم به گرد خود گردم) از مولوی |
' |
به گرد تو چو نگردم به گرد خود گردم | به گرد غصه و اندوه و بخت بد گردم | |
چو نیم مست من از خواب برجهم به صبوح | به گرد ساقی خود طالب مدد گردم | |
به گرد لقمه معدود خلق گردانند | به گرد خالق و بر نقد بیعدد گردم | |
قوام عالم محدود چون ز بیحدی است | مگیر عیب اگر من برون ز حد گردم | |
کسی که او لحد سینه را چو باغی کرد | روا نداشت که من بسته لحد گردم | |
لحد چه باشد در آسمان نگنجد جان | ز پنج و شش گذرم زود بر احد گردم | |
اگر چه آینه روشنم ز بیم غبار | روا بود که دو سه روز بر نمد گردم | |
اگر گلی بدهام زین بهار باغ شوم | وگر یکی بدهام زین وصال صد گردم | |
میان صورتها این حسد بود ناچار | ولی چو آینه گشتم بر حسد گردم | |
من از طویله این حرف می روم به چرا | ستور بسته نیم از چه بر وتد گردم |