دیوان شمس/به روحهای مقدس ز من سلام برید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (به روحهای مقدس ز من سلام برید) از مولوی |
' |
به روحهای مقدس ز من سلام برید | به عاشقان مقدم ز من پیام برید | |
به روز وصل چو برقم شب فراق چو ابر | از این دو حال مشوش بگو کدام برید | |
خدای خصم شما گر به پیش آن خورشید | ز ماه و شمع و ستاره و چراغ نام برید | |
سیاه کاسه شوی ار ز مطبخ عشقش | به سوی خوان کرم دیگهای خام برید | |
نشان دهم که شما آتش از کجا آرید | ز برق نعل شهنشاه خوش خرام برید | |
ولیک مرکب تندست هان و هان زنهار | نه زین هلد نه لگام ار شما لگام برید | |
حیات یابد آن جا را اگر چه مرده برید | حلال گردد آن جا اگر حرام برید | |
هزار بند چو عشقش ز پای جان بگشاد | مرا دو دست گرفته به آن مقام برید | |
ز لوح عشق نبشتیم این غزلها را | به شمس مفخر تبریز از این غلام برید |