دیوان شمس/به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن)
از مولوی
'


به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن به خدا که ز تو آموخت کمر بندیدن به خدا چرخ همان دید که من دیدستم ور نه دیدی ز چه بودیش به سر گردیدن گفتم ای نی تو چنین زار چرا می نالی گفت خوردم دم او شرط بود نالیدن گفتم ای ماه نو این جمله گداز تو ز چیست گفت کاهش دهدم فایده بالیدن فایده زفت شدن در کمی و کاستن است از پی خرج بود مکسبه‌ها ورزیدن پر پروانه پی درک تف شمع بود چونک آن یافت نخواهد پر و دریازیدن در فنا جلوه شود فایده هستی‌ها پس نباید ز بلا گریه و درچغزیدن پس خمش باش همی‌خور ز کمان‌هاش خدنگ چون هنر در کمیت خواهد افزاییدن