دیوان شمس/برات عاشق نو کن رسید روز برات

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (برات عاشق نو کن رسید روز برات)
از مولوی
'


برات عاشق نو کن رسید روز برات زکات لعل ادا کن رسید وقت زکات برات و قدر خیالت دو عید چیست وصال چو این و آن نبود هست نوبت حسرات به باغ‌های حقایق برات دوست رسید ز تخته بند زمستان شکوفه یافت نجات چو طوطیان خبر قند دوست آوردند ز دشت و کوه برویید صد هزار نبات دو شادیست عروسان باغ را امروز وفات در بگشاد و خریف یافت وفات بیا که نور سماوات خاک را آراست شکوفه نور حقست و درخت چون مشکات جهان پر از خضر سبزپوش دانی چیست که جوش کرد ز خاک و درخت آب حیات ز لامکان برسیدست حور سوی ملک ز بی‌جهت برسیدست خلد سوی جهات طیور نعره ارنی همی‌زنند چرا که طور یافت ربیع و کلیم جان میقات به باغ آی و قیامت ببین و حشر عیان که رعد نفخه صور آمد و نشور موات اذان فاخته دیدیم و قامت اشجار خموش کن که سخن شرط نیست وقت صلات