دیوان شمس/بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل) از مولوی |
' |
بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل | گفت منم کز رخ من شد مه و خورشید خجل | |
گفت که این خانه دل پر همه نقشست چرا | گفتم این عکس تو است ای رخ تو رشک چگل | |
گفت که این نقش دگر چیست پر از خون جگر | گفتم این نقش من خسته دل و پای به گل | |
بستم من گردن جان بردم پیشش به نشان | مجرم عشق است مکن مجرم خود را تو بحل | |
داد سر رشته به من رشته پرفتنه و فن | گفت بکش تا بکشم هم بکش و هم مگسل | |
تافت از آن خرگه جان صورت ترکم به از آن | دست ببردم سوی او دست مرا زد که بهل | |
گفتم تو همچو فلان ترش شدی گفت بدان | من ترش مصلحتم نی ترش کینه و غل | |
هر کی درآید که منم بر سر شاخش بزنم | کاین حرم عشق بود ای حیوان نیست اغل | |
هست صلاح دل و دین صورت آن ترک یقین | چشم فرومال و ببین صورت دل صورت دل |