دیوان شمس/باز در اسرار روم جانب آن یار روم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (باز در اسرار روم جانب آن یار روم) از مولوی |
' |
باز در اسرار روم جانب آن یار روم | نعره بلبل شنوم در گل و گلزار روم | |
تا کی از این شرم و حیا شرم بسوزان و بیا | همره دل گردم خوش جانب دلدار روم | |
صبر نماندهست که من گوش سوی نسیه برم | عقل نماندهست که من راه به هنجار روم | |
چنگ زن ای زهره من تا که بر این تنتن تن | گوش بر این بانگ نهم دیده به دیدار روم | |
خسته دام است دلم بر در و بام است دلم | شاهد دل را بکشم سوی خریدار روم | |
گفت مرا در چه فنی کار چرا می نکنی | راه دکانم بنما تا که پس کار روم | |
تا که ز خود بد خبرش رفت دلم بر اثرش | کو اثری از دل من تا که بر آثار روم | |
تا ز حریفان حسد چشم بدی درنرسد | کف به کف یار دهم در کنف غار روم | |
درس رئیسان خوشی بیهشی است و خمشی | درس چو خام است مرا بر سر تکرار روم |