دیوان شمس/ای که تو از عالم ما می‌روی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (ای که تو از عالم ما می‌روی)
از مولوی
'


ای که تو از عالم ما می‌روی خوش ز زمین سوی سما می‌روی ای قفص اشکسته و جسته ز بند پر بگشادی به کجا می‌روی؟ سر ز کفن بر زن و ما را بگو که: « ز وطن خویش چرا می‌روی؟ » نی غلطم، عاریه بود این وطن سوی وطنگاه بقا می‌روی چون ز قضا دعوت و فرمان رسید در پی سرهنگ قضا می‌روی یا که ز جنات نسیمی رسید در پی رضوان رضا می‌روی یا ز تجلی جلال قدیم مضطرب و بی‌سر و پا می‌روی یا ز شعاعات جمال خدا مست ملاقات لقا می‌روی یا ز بن خم جهان همچو درد صاف شدی سوی علا می‌روی یا به صفاتی که خموشان کنند خامش و مخفی و خفا می‌روی