دیوان شمس/ای کز تو همه جفا وفا شد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای کز تو همه جفا وفا شد) از مولوی |
' |
ای کز تو همه جفا وفا شد | آن عهد و وفای تو کجا شد | |
با روی تو سور شد عزاها | بی روی تو سورها عزا شد | |
شد بیقدمت سرا خرابه | باز از تو خرابهها سرا شد | |
از دعوت تو فنا شود هست | وز هجر تو هستها فنا شد | |
ای کشته مرا به جرم آنک | از من راضی به جان چرا شد | |
آن تخم عطای تست در جان | کو را کف دست باسخا شد | |
اعنات مهیجست جان را | ور نی ز چه روی جان گدا شد | |
گر عاشق داد نیست جودت | پس جان ز چه عاشق دعا شد | |
زد پرتو ساقییت بر ابر | کز عکس تو ابرها سقا شد | |
زد عکس صبوری تو بر کوه | تسکین زمین و متکا شد | |
زد عکس بلندی تو بر چرخ | معنی تو صورت سما شد | |
از حسن تو خاک هم خبر یافت | شد یوسف خوب و دلربا شد | |
از گفت بدار چنگ کز وی | بی گفت تو فهم بانوا شد |