دیوان شمس/ای مونس و غمگسار عاشق
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای مونس و غمگسار عاشق) از مولوی |
' |
ای مونس و غمگسار عاشق | وی چشم و چراغ و یار عاشق | |
ای داروی فربهی و صحت | از بهر تن نزار عاشق | |
ای رحمت و پادشاهی تو | بربوده دل و قرار عاشق | |
ای کرده خیال را رسولی | در واسطه یادگار عاشق | |
آن را که به خویش بار ندهی | کی بیند کار و بار عاشق | |
از جذب و کشیدن تو باشد | آن ناله زار زار عاشق | |
تعلیم و اشارت تو باشد | آن حیله گری و کار عاشق | |
از راه نمودن تو باشد | آن رفتن راهوار عاشق | |
ای بند تو دلگشای عاشق | وی پند تو گوشوار عاشق | |
دیرست که خواب شب نمانده است | در دیده شرمسار عاشق | |
دیرست که اشتها برفتست | از معده لقمه خوار عاشق | |
دیرست که زعفران برستست | از چهره لاله زار عاشق | |
دیرست کز آبهای دیده | دریا کردی کنار عاشق | |
زینها چه زیانش چون تو باشی | چاره گر و غمگسار عاشق | |
صد گنج فروشیش به دانگی | وان دانگ کنی نثار عاشق | |
ای لاف ابیت عند ربی | آرایش و افتخار عاشق | |
لو لاک لما خلقت الافلاک | نه چرخ به اختیار عاشق | |
بس کن که عنایتش بسنده است | برهان و سخن گزار عاشق |