دیوان شمس/ای در غم تو به سوز و یارب

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (ای در غم تو به سوز و یارب)
از مولوی
'


ای در غم تو به سوز و یارب بگریسته آسمان همه شب
گر چرخ بگرید و بخندد آن جذبه خاک باشد اغلب
از بس که بریخت اشک بر خاک شد خاک ز اشک او مطیب
از گریه آسمان درآمد صد باغ به خنده مذهب
من بودم و چرخ دوش گریان او را و مرا یکی‌ست مذهب
از گریه آسمان چه روید گل‌ها و بنفشه مرطب
وز گریه عاشقان چه روید صد مهر درون آن شکرلب
آن چشم به گریه می‌فشارد تا بفشارد نگار غبغب
این گریه ابر و خنده خاک از بهر من و تو شد مرکب
وین گریه ما و خنده ما از بهر نتیجه شد مرتب
خاموش کن و نظاره می‌کن اندر طلب جهان و مطلب