دیوان شمس/ای خیالت در دل من هر سحور
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای خیالت در دل من هر سحور) از مولوی |
' |
ای خیالت در دل من هر سحور | میخرامد همچو مه یک پاره نور | |
نقش خوبت در میان جان ما | آتش و شور افکند وانگه چه شور | |
آتشی کردی و گویی صبر کن | من ندانم صبر کردن در تنور | |
یاد داری کمدی تو دوش مست | ماه بودی یا پری یا جان حور | |
آن سخنهایی که گفتی چون شکر | وان اشارتها که میکردی ز دور | |
دست بر لب میزدی یعنی که تو | از برای این دل من برمشور | |
دست بر لب مینهی یعنی که صبر | با لب لعلت کجا ماند صبور | |
رو به بالا میکنی یعنی خدا | چشم بد را از جمالم دار دور | |
ای تو پاک از نقشها وز روی تو | هر زمانی یوسفی اندر صدور |