دیوان شمس/ای جانک من چونی یک بوسه به چند ای جان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای جانک من چونی یک بوسه به چند ای جان) از مولوی |
' |
ای جانک من چونی یک بوسه به چند ای جان | یک تنگ شکر خواهم زان شکرقند ای جان | |
ای جانک خندانم من خوی تو می دانم | تو خوی شکر داری بالله که بخند ای جان | |
من مرد خریدارم من میل شکر دارم | ای خواجه عطارم دکان بمبند ای جان | |
بر نام و نشان او رفتم به دکان او | گفتم که سلام علیک ای سرو بلند ای جان | |
هر چند که عیاری پرحیله و طراری | این محنت و بیماری بر من مپسند ای جان | |
از بهر دل ما را در رقص درآ یارا | وز ناز چنین می کن آن زلف کمند ای جان | |
ای پیش رو خوبان ای شاخ گل خندان | بنمای که دلبندان چون بوسه دهند ای جان | |
من بنده بر این مفرش می سوزم من خوش خوش | می رقصم در آتش مانند سپند ای جان |