دیوان شمس/ای آن که از عزیزی در دیده جات کردند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای آن که از عزیزی در دیده جات کردند) از مولوی |
' |
ای آن که از عزیزی در دیده جات کردند | دیدی که جمله رفتند تنها رهات کردند | |
ای یوسف امانت آخر برادرانت | بفروختندت ارزان و اندک بهات کردند | |
آنها که این جهان را بس بیوفا بدیدند | راه اختیار کردند ترک حیات کردند | |
بسیار خصم داری پنهان و مینبینی | کاین جمله حیله کردی ویشانت مات کردند | |
شاهان که نابدیدند چون حال تو بدیدند | از مهر و از عنایت جمله دعات کردند | |
با ساکنان سینه بنشین که اهل کینه | مانند طفل دینه بیدست و پات کردند | |
آنها نهفتگانند وینها که اهل رازند | از رنگ همچو چنگی باری دوتات کردند | |
اندیشه کن از آنها کاندیشههات دانند | کم جو وفا از اینها چون بیوفات کردند |