دیوان شمس/ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم) از مولوی |
' |
ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم | خورشید او را ذرهام این رقص از او آموختم | |
ای مه نقاب روی او ای آب جان در جوی او | بر رو دویدن سوی او زان آب جو آموختم | |
گلشن همیگوید مرا کاین نافه چون دزدیدهای | من شیری و نافه بری ز آهوی هو آموختم | |
از باغ و از عرجون او وز طره میگون او | اینک رسن بازی خوش همچون کدو آموختم | |
از نقشهای این جهان هم چشم بستم هم دهان | تا نقش بندی عجب بیرنگ و بو آموختم | |
دیدم گشاد داد او وان جود و آن ایجاد او | من دادن جان دم به دم زان دادخو آموختم | |
در خواب بیسو می روی در کوی بیکو می روی | شش سو مرو وز سو مگو چون غیر سو آموختم |