دیوان شمس/این نیم شبان کیست چو مهتاب رسیده
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (این نیم شبان کیست چو مهتاب رسیده) از مولوی |
' |
این نیم شبان کیست چو مهتاب رسیده | پیغامبر عشق است ز محراب رسیده | |
آورده یکی مشعله آتش زده در خواب | از حضرت شاهنشه بیخواب رسیده | |
این کیست چنین غلغله در شهر فکنده | بر خرمن درویش چو سیلاب رسیده | |
این کیست بگویید که در کون جز او نیست | شاهی به در خانه بواب رسیده | |
این کیست چنین خوان کرم باز گشاده | خندان جهت دعوت اصحاب رسیده | |
جامی است به دستش که سرانجام فقیر است | زان آب عنب رنگ به عناب رسیده | |
دلها همه لرزان شده جانها همه بیصبر | یک شمه از آن لرزه به سیماب رسیده | |
آن نرمی و آن لطف که با بنده کند او | زان نرمی و زان لطف به سنجاب رسیده | |
زان ناله و زان اشک که خشک و تر عشق است | یک نغمه تر نیز به دولاب رسیده | |
یک دسته کلید است به زیر بغل عشق | از بهر گشاییدن ابواب رسیده | |
ای مرغ دل ار بال تو بشکست ز صیاد | از دام رهد مرغ به مضراب رسیده | |
خاموش ادب نیست مثلهای مجسم | یا نیست به گوش تو خود آداب رسیده |