دیوان شمس/اگر آتش است یارت تو برو در او همیسوز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (اگر آتش است یارت تو برو در او همیسوز) از مولوی |
' |
اگر آتش است یارت تو برو در او همیسوز | به شب فراق سوزان تو چو شمع باش تا روز | |
تو مخالفت همیکش تو موافقت همیکن | چو لباس تو درانند تو لباس وصل میدوز | |
به موافقت بیابد تن و جان سماع جانی | ز رباب و دف و سرنا و ز مطربان درآموز | |
به میان بیست مطرب چو یکی زند مخالف | همه گم کننده ره را چو ستیزه شد قلاوز | |
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید | تو یکی نهای هزاری تو چراغ خود برافروز | |
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر | که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز |