دیوان شمس/آید هر دم رسول از طرف شهر یار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (آید هر دم رسول از طرف شهر یار) از مولوی |
' |
آید هر دم رسول از طرف شهر یار | با فرح وصل دوست با قدح شهریار | |
دست زنان عقل کل رقص کنان جزو و کل | سجده کنان سرو و گل بر طرف سبزه زار | |
بحر از این دم به جوش کوه از این لعل پوش | نوح از این در خروش روح از این شرمسار | |
ای خرد دوربین ساقی چون حور بین | باده منصور بین جان و دلی بیقرار | |
بشنو از چپ و راست مژده سعادت تو راست | بخت صفا در صفاست تا تو توی اختیار | |
پرده گردون بدر نعمت جنت بخور | آب بزن بر جگر حور بکش در کنار | |
هر چه بر اصحاب حال باشد اول خیال | گردد آخر وصال چونک درآید نگار |