دیوان بیدل شیرازی/ کفر پنهانی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۲۴ توسط M rastgar (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
قید دوست کفر پنهانی
از بیدل شیرازی
گلشن فردوس
دیوان بیدل شیرازی


مرا عشق بتی کرد آشکارا کفر پنهانی خوشم کین بت پرستی به بود از آن مسلمانی
چنان یاد تو در خاطر که یاد خود نمیدانم چنان کردی فراموشم که نامم را نمیدانی
طبیبم گفت درمان دلم زان لعل لب باشد رسید از درد جان بر لب مرا ای دوست درمانی
ز چشمم خاست طوفانی کزان باشد گذر مشکل مگر یک لحظه بنشینی و این سیلاب بنشانی
سپاه غم شبیخون زد به دل ای ناله امدادی شرار آه آتش زد به جان ای دیده بارانی
هم اول روز بایستی نبندی دل به زلف او چو بستی بر پریشان دل چه ترسی از پریشانی
بگو با خاطر خرم چو بنشینند خوش با هم به یاد آرید ای یاران ز دور از یار و یارانی
جدا از دوستان دانی چه باشد حاصلش بیدل پشیمانی پشیمانی پشیمانی پشیمانی

***