دیوان بیدل شیرازی/ شمع انجمن

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جور سلطان شمع انجمن
از بیدل شیرازی
'
دیوان بیدل شیرازی


جمع ندیده هیچکس جز به رخ نگار من بادام و پسته و شکر سنبل و سوری و سمن
بر سر سرو کشمری ماه شب چهارده بر رخ مهر خاوری نافۀ آهوی ختن
ماه نه نار موسوی بر سر سرو جلوه گر نافه نه مار احمری بر رخ ماه حلقه زن
با قد و روی این چنین گر به گلستان شوی گل ندمد ز گلستان سرو نروید از چمن
ای که ز خلوت دلم پا ننهاده ای برون در عجبم که چون بود روی تو شمع انجمن
طرّۀ پر ز تاب تو هوشبر پیر و جوان نرگس نیم خواب تو خواب ربای مرد و زن
سرو سهیست یا که قد ماه منیر یا که رخ چشمۀ نوش یا که لب حقّۀ لعل یا دهن
جز لب او ندیده کس شهد که ریزد از عفق جز رخ او ندیده کس مشک که ریزد از سمن
روی مهت چو گلستان بوی خوشت گلابدان لعل لبت چو ناردان نخل قدت چو نارون
ماه دو هفته یا که رو نافۀ مشک یا که مو سیب بهشت یا زنخ برگ گلست یا بدن
گیسوی تابدار او یا که کمند رستم ابروی پر عتاب او یا که کمان پیلتن
یکشبه مه شده عیان بر رخ مهر نیم روز یا که کمان زال زر بر کف خسرو زمن

***