دیوان بیدل شیرازی/ دل پیران
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
موی زنخ | دل پیران از بیدل شیرازی |
' |
دیوان بیدل شیرازی |
بی سبب از من بیچاره چرا رنجیدی | چه شنیدی ز من از غیر و یا خود دیدی | |
من در آفاق همین روی تو بگزیدم و بس | کس نمانداست که بر من تو دگر نگزیدی | |
جان من عهد شکستن ز نکویان خوش نیست | بدی از خوب نه زیباست مگر نشنیدی | |
من ندانم که نه با لطف تو هستی دارم | ذرّه خود چیست نتابد اگرش خورشیدی | |
عرصۀ کون و مکان با همه وسعت تنگ است | ای غم عشق چسان در دل من گنجیدی | |
ای جوان رحم به خود کن دل پیران مشکن | که بسی دارد اثر آه دل نومیدی | |
گر سر خواجگی هر دو جهانت باشد | بنده شو بنده که در سلطنت جاویدی | |
بی سبب از نظر انداخته ای بیدل را | تا چه کرده است کزو مهرو وفا ببریدی |
***