دیوان بیدل شیرازی/ تیشۀ ستیزه

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
همراز و همنشین تیشۀ ستیزه
از بیدل شیرازی
دیدۀ اختر
دیوان بیدل شیرازی


کاخر نه پارۀ جگر مصطفاست این کاخر نه نور دیدۀ خیرالنساست این
در خاک و خون فکنده که از ظلم پیکرش آخر مگر نه زینت عرش خداست این
تیر ستم به صید حرم نیست گر روا آخر کبوتر حرم کبریاست این
از خار جور چاک تن نازکش چراست آخر نه گلبن چمن مرتضاست این
از تیشۀ ستیزه که افکنده اش ز پای آخر نه سرو گلشن آل عباست این
خیرالنساش مادر و شیر خدا پدر آخر برادر حسن مجتباست این
یکدم جدا نبود ز آغوش فاطمه امروز تن ز سر سرش از تن جداست این
با این عمل شفاعت امت که میکند جدش مگر نه شافع روز جزاست این
پس با دلی زآتش ظلم و ستم کباب رو کرد سوی قبر پیمبر به اضطراب

***