دیوان بیدل شیرازی/نقشی ز وجود

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کعبهٔ اهل حقیقت نقشی ز وجود
از بیدل شیرازی
حسن و بها
دیوان بیدل شیرازی


خون ریختن عشاق را کز آن نبود باکش ببریده قبایی بود بر قامت چالاکش
مرهم نپذیرد زخم گر دست قوی بازوست چون کارگر آمد زهر سودی نه ز تریاکش
برداشت ز پایم بند وز خشم به خاک افکند هر صید ضعیفی نیست چون قابل فتراکش
شد خاک تنم از شوق در رهگذر آن شوخ شاید که گذار افتد از ناز بر آن خاکش
هوش از سر عالم برد هندوی فسون سازش خون دل مردم خورد لعل لب ضحاکش
مشکل که به جا ماند نقشی ز وجود ما زین شعله که جا دادیم در سینۀ صد چاکش
پیداست که خواهد سوخت آخر همه خرمن را آتش که نهان داری در تودۀ خاشاکش
آنرا که به گردش جام وز وصل نگاری کام هست ایمنی از ایّام وز گردش افلاکش
بیدل که به لب آمد جانش ز غم هجران جامی دو لبالب ده زان آب طربناکش

***