دیوان بیدل شیرازی/میکدۀ عشاق

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
دل وحشی میکدۀ عشاق
از بیدل شیرازی
مهلتم ده ای اجل
دیوان بیدل شیرازی


چون جان منی در تن دلدار چنین خوشتر پیدائی و پنهانی عیار چنین خوشتر
گاهی بنمائی رو گه همچو هلال ابرو از گوشۀ بام و کوی دیدار چنین خوشتر
داروی دل رنجور از نرگس بیمارت بیمار و طبیب دل بیمار چنین خوشتر
گر بر سر جنگی تو ما را سر تسلیم است با چون تو هم آوردی پیکار چنین خوشتر
ای روی تو گر لا گفت چشمان نعم گویند بکشی و کنی انکار انکار چنین خوشتر
یاقوت لبت جانبخش گر جزع تو خونریز است خصمی و حبیبی تو دلدار چنین خوشتر
هم باده لب لعلت هم باده فروشست آن در میکدۀ عشاقخمار چنین خوشتر
سرمایۀ هستی را یکباره ز کف دادم با مشتریی چون تو بازار چنین خوشتر
با من سخن ار گوئی چشمت به رقیبانست از بیم رقیب آری گفتار چنین خوشتر
آزار تو بیدل را چون از ره دلداریست بنوازی ار آزاری آزار چنین خوشتر

***