دیوان بیدل شیرازی/فرط عبادت

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ملك سلیمان فرط عبادت
از بیدل شیرازی
راه وصل تو
دیوان بیدل شیرازی


با توام نيست دگر حاجت گلزار نعيم كه مرا قد تو طوبا بود و لب تسنيم
بيم از دوزخ و اميد بهشتم نبود كه وصال تو نعيم من و هجر تو جحيم
گر گدازی ز غم هجر و نوازی از وصل عاشقان را نبود هيچ به غير از تسليم
از لب لعل تو پيدا دم جانبخش مسيح وز رخ ماه تو ظاهر كف موسی كليم
كاروان ختنی نافهٔ چين دارد بار يا كه بوئی ز سر زلف تو آورد نسيم
خاك را جان دهی ار پا نهی ام بر سر خاك زنده ميكرد دم عيسی اگر عظم رميم
بوی پيراهن تو زنده كند يوسف را يافت گر ديدهٔ يعقوب بصارت ز شميم
دل در آن زلف ندانی ز چه نالد آری سالم از ما ربود بی خبر از درد سليم
به عبادت نبود قرب ارادت پيش آر كه ز عشاق نگيرند به جز قلب حليم
قرب دلدار گر از فرط عبادتبودی از در دوست عزازيل نمی گشت رحيم
بیدل از اشك روان سوز درونت پيداست نتوان كرد نهان آتش سوزان به حريم

***