دیوان بیدل شیرازی/روی دوست

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سنگ شناعت روی دوست
از بیدل شیرازی
تعمیر عشق
دیوان بیدل شیرازی


به تو نزدیک یا ز تو دورم در لباس ظهور مستورم
محتسب گو میا به خانۀ ما که نه مست شراب انگورم
شد وجودم چنان مسخر عشق که ز سر تا به پا همه شورم
خواستم تا که دل به کس ندهم بر نتابید پنجه اش زورم
عشق آنسان کشید قلابش که تقلا نبود مقدورم
پنجۀ شرزۀ شیر و آهوئی چنگل شاهباز و عصفورم
همچو موری بپای پیل دمان در کف شاه عشق مقهورم
بر رخ هر که دیده باز کنم نیست جز روی دوست منظورم
عشق هر سو کشد سلاسل را من نه خود میروم که مجبورم
یار خود بیدل است و بیدل یار وین عجب من ز خویش مستورم

***