دیوان بیدل شیرازی/شكل و شمایل
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
نور محمـد | شكل و شمايل از بیدل شیرازی |
مکتب دوستی |
دیوان بیدل شیرازی |
بردار دمی پرده از آن شكل و شمایل | تا خود نگذاری به سری هوش و بری دل | |
نزدیكتر از جان به تنی وز بر ما دور | با مــائی و از مــا بـــه تو بسیار منازل | |
خارج ز همه چيزی و خارج نه ز تو هیچ | غیر از تو ندید است كسی خارج و داخل | |
یك ذاتی و از تست ظهور همه اشیاء | یك شمعی و از پرتو نور تو مشاعل | |
قومی شده رومی و گروهی شده زنگی | سرّیست عجب اینهمه تغییر قبایل | |
معلول به یك علت و موجود به یك جود | مفطور به یك فطرت و یك جعل ز جاعل | |
این یك ز چه مومن شد و آن یك ز چه كافر | این یك ز چه حق آمد و آن یك ز چه باطل | |
یك ساغر و یك ساقی و یك باده و یك بزم | آن یك ز چه مجنون بود این یك ز چه عاقل | |
كارم همه از عقل گره در گره آمد | ساقی قدحی تا بكنم حل مسائل | |
گر رام تو شد بیدل شوریده عجب نیست | بر گردن شیران فكند عقل سلاسل |
***