خواجوی کرمانی (غزلیات)/یاد باد آن شب که در مجلس خروش چنگ بود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (یاد باد آن شب که در مجلس خروش چنگ بود) از خواجوی کرمانی |
' |
یاد باد آن شب که در مجلس خروش چنگ بود | مطربانرا عود بر ساز و دف اندر چنگ بود | |
شاهدان در رقص بودند و حریفان در سماع | وانکه او بر خفتگان گلبانک میزد چنگ بود | |
دستگیر خستگان جام می گلرنگ شد | مشرب آتش عذاران آب آتش رنگ بود | |
گوش جانم بر سماع بلبلان صبح خیز | چشم عقلم بر جمال گلرخان شنگ بود | |
گر چه صیقل میبرد آثار زنگ از آینه | صیقل آئینهی جانم می چون زنگ بود | |
آنزمان کانماه رخشان خورآئین رخ نمود | باغ پر گلچهر گشت و کاخ پر اورنگ بود | |
برمن بیدل نبخشود و دلم را صید کرد | گوئیان در شهر دلهای پریشان تنگ بود | |
پیش شیرین قصهی فرهاد مسکین کس نگفت | یا دل آن خسرو خوبان خلخ سنگ بود | |
مطربان از گفتهی خواجو سرودی میزدند | لیکن آن گلروی را از نام خواجو ننگ بود |