خواجوی کرمانی (غزلیات)/گل نهالی به بوستان آورد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (گل نهالی به بوستان آورد) از خواجوی کرمانی |
' |
گل نهالی به بوستان آورد | مرغ را باز در فغان آورد | |
سخنی بلبل از لبش میگفت | غنچه را آب در دهان آورد | |
نکهت نفحهی شمامهی صبح | مژدهی گل ببوستان آورد | |
دوستان را نسیم باد صبا | بوی انفاس دوستان آورد | |
نفس باد صبحدم چو مسیح | با تن خاک مرده جان آورد | |
هم عفا الله صبا که عاشق را | خبر یار مهربان آورد | |
درد خواجو بصبر به نشود | زانکه با خویش از آن جهان آورد | |
لیک نومید نیست کاب حیات | از سیاهی برون توان آورد |