خواجوی کرمانی (غزلیات)/کشتی ما کو که ما زورق درآب افکندهایم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (کشتی ما کو که ما زورق درآب افکندهایم) از خواجوی کرمانی |
' |
کشتی ما کو که ما زورق درآب افکندهایم | در خرابات مغان خود را خراب افکندهایم | |
جام می را مطلع خورشید تابان کردهایم | وز حرارت تاب دل در آفتاب افکندهایم | |
با جوانان بر در میخانه مست افتادهایم | وز فغان پیر مغان را در عذاب افکندهایم | |
شاهد میخوارگان گو روی بنمای از نقاب | کاین زمان از روی کار خود نقاب افکندهایم | |
محتسب اسب فضیحت بر سرما گو مران | گر برندی در جهان خر در خلاف افکندهایم | |
آبروی ساغر از چشم قدح پیمای ماست | گر به بی آبی سپر بر روی آب افکندهایم | |
ما که از جام محبت نیمه مست افتادهایم | کی بهوش آئیم کافیون در شراب افکندهایم | |
گوشهی دل کردهایم از بهر میخواران کباب | لیکن از سوز دل آتش در کباب افکندهایم | |
غم مخور خواجو که از غم خواب را بینی بخواب | زانکه ما چشم امید از خورد و خواب افکندهایم |