خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو نام تو در نامهئی دیدهام
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (چو نام تو در نامهئی دیدهام) از خواجوی کرمانی |
' |
چو نام تو در نامهئی دیدهام | به نامت که بردیده مالیدهام | |
بیاد زمین بوس درگاه تو | سرا پای آن نامه بوسیدهام | |
ز نام تو وان نامهی نامدار | سر بندگی بر نپیچیدهام | |
جز این یک هنر نیست مکتوب را | و گرهست یاری من این دیدهام | |
که آنها که در روی او خواندهام | جوابی ازو باز نشنیدهام | |
قلم چون سر یک زبانیش نیست | از آن ناتراشیده ببریدهام | |
ولی اینکه بنهاد سر بر خطم | ازو راستی را پسندیدهام | |
زبانم چو یارای نطقش نماند | زبانی ز نی بر تراشیدهام | |
بیا ای دبیر ار نداری مداد | سیاهی برون آور از دیدهام | |
چو زلف تو شوریده شد حال من | ببخشای برحال شوریدهام | |
سیه کردهام نامه از دود دل | سیه روتر از خامه گردیدهام | |
چو خواجو درین رقعه از سوز عشق | بنی آتشی تیز پوشیدهام |