خواجوی کرمانی (غزلیات)/همرهان رفتند و ما را در سفر بگذاشتند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (همرهان رفتند و ما را در سفر بگذاشتند) از خواجوی کرمانی |
' |
همرهان رفتند و ما را در سفر بگذاشتند | از خبر رفتیم و ما را بیخبر بگذاشتند | |
بر میان از مو کمر بستند و این شوریده را | همچو موی آشفته بر کوه و کمر بگذاشتند | |
بر سر راه اوفتادم تا ز من بر نگذرند | همچو خاک ره مرا بر رهگذر بگذاشتند | |
شمع را در آتش و سوز جگر بگداختند | طوطی شیرین سخن را بی شکر بگذاشتند | |
بلبل شوریده دلرا از چمن کردند دور | طوطی شیرین سخن را بی شکر بگذاشتند | |
پیشتر رفتیم و ما را نیشتر بر جان زدند | وینچنین با ریش و زخم نیشتر بگذاشتند | |
بی غباری از چه ما را خاک راه انگاشتند | بی خطایی از چه ما را در خطر بگذاشتند | |
کار خواجو زیر و بالا بود چون دور فلک | کار او را بین که چون زیر و زبر بگذاشتند |