خواجوی کرمانی (غزلیات)/نکهت روضه‌ی خلدست که می‌بیزد مشک

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خواجوی کرمانی (غزلیات) (نکهت روضه‌ی خلدست که می‌بیزد مشک)
از خواجوی کرمانی
'


نکهت روضه‌ی خلدست که می‌بیزد مشک یا از آن حلقه زلفست که می‌ریزد مشک
خیزد از چین سر زلف تو مشک ختنی وین سخن نیست خطا زانکه ز چین خیزد مشک
خون شود نافه‌ی آهوی تتاری ز حسد کان مه از گوشه‌ی خورشید درآویزد مشک
آن چه نعلست که لعل تو برآتش دارد وین چه حالست که حالت ز مه انگیزد مشک
گر نخواهد که کشد گرد مهت گرد عبیر از چه رو خط تو با غالیه آمیزد مشک
زلف عنبر شکن از روی تو سر می‌پیچید چکند ز آتش اگر زانکه نپرهیزد مشک
همچو خواجو نکشد سر ز خطت مشک ختا چون خط سبز تو بر برگ سمن بیزد مشک