خواجوی کرمانی (غزلیات)/معلوم نگردد سخن عشق بتقریر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (معلوم نگردد سخن عشق بتقریر) از خواجوی کرمانی |
' |
معلوم نگردد سخن عشق بتقریر | کایات مودت نبود قابل تفسیر | |
مرغان چمن را به سحر همنفسی نیست | در فصل بهاران بجز از ناله شبگیر | |
زینگونه چو از درد بمردیم چه درمان | زیندست چو از پای فتادیم چه تدبیر | |
کوته نکنم دست دل از زلف جوانان | گر زانکه بزنجیر مقید کندم پیر | |
احوال پریشانی من موی به مو بین | کان سنبل شوریده کند پیش تو تقریر | |
چون شرح دهم غصهی دوری که نگنجد | اسرار غم هجر تو در طی طوامیر | |
از چشم قلم خون بچکد بر رخ دفتر | هر دم که کنم نسخهی سودای تو تحریر | |
در سنگ اثر میکند آه دل مظلوم | لیکن نکند در دل سنگین تو تاثیر | |
از پردهی تدبیر برون آی چو خواجو | تا خود چه برآید ز پس پردهی تقدیر |