خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما بدرگاه تو از کوی نیاز آمدهایم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ما بدرگاه تو از کوی نیاز آمدهایم) از خواجوی کرمانی |
' |
ما بدرگاه تو از کوی نیاز آمدهایم | به هوایت ز ره دور و دراز آمدهایم | |
قدحی آب که برآتش ما افشاند | که درین بادیه با سوز و گداز آمدهایم | |
بینوا گرد عراق ار چه بسی گردیدیم | راست از راه سپاهان بحجاز آمدهایم | |
غسل کردیم به خون دل و از روی نیاز | بعبادتگه لطفت بنماز آمدهایم | |
تا نسیم سمن از گلشن جان بشنیدیم | همچو مرغ سحری نغمه نواز آمدهایم | |
بیش ازین برگ چمن بود چو بلبل ما را | شاهبازیم کنون کز همه باز آمدهایم | |
همچو محمود نداریم سر ملکت و تاج | که گرفتار سر زلف ایاز آمدهایم | |
تا چه صیدیم که در چنگ پلنگ افتادیم | یا چه کبکیم که در چنگل باز آمدهایم | |
برگ خواجو اگر از لطف بسازی چه شود | کاندرین راه نه با توشه و ساز آمدهایم |