خواجوی کرمانی (غزلیات)/قلم گرفتم و میخواستم که بر طومار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (قلم گرفتم و میخواستم که بر طومار) از خواجوی کرمانی |
' |
قلم گرفتم و میخواستم که بر طومار | تحیتی بنویسم بسوی یار و دیار | |
برآمد از جگرم دود آه و آتش دل | فتاد در نی کلکم ز آه آتش بار | |
امید بود که کاری برآید از دستم | ز پا فتادم و از دست برنیامد کار | |
اگر چه باد بود پیش ما حکایت تو | برو نسیم و پیامی از آن دیار بیار | |
کدام یار که او بلبل سحر خوانرا | ز نوبهار دهد مژده جز نسیم بهار | |
ز دور چرخ فتادم بمنزلی که صبا | سوی وطن نبرد خاک من برون ز غبار | |
خیال روی نگارین آن صنم هر دم | کنم بخون جگر بر بیاض دیده نگار | |
دلم به سایهی دیوار او بود مائل | در آن زمان که گل قالبم بود دیوار | |
میان او بکنارت کجا رسد خواجو | کزین میان نتواند رسید کس بکنار |