خواجوی کرمانی (غزلیات)/طمع مدار که دوری گزینم از رخ خوب

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خواجوی کرمانی (غزلیات) (طمع مدار که دوری گزینم از رخ خوب)
از خواجوی کرمانی
'


طمع مدار که دوری گزینم از رخ خوب که نیست شرط محبت جدایی از محبوب
چو هست در ره مقصود قرب روحانی چه احتیاج بارسال قاصد و مکتوب
چو اتصال حقیقی بود میان دو دوست کجا ز یوسف مصری جدا بود یعقوب
توقعست که از عاشقان بیدل و دین نظر دریغ ندارند مالکان قلوب
چگونه گوش توان کرد بر خردمندان گهی که عشق شود غالب و خرد مغلوب
ز صورت تو کند نور معنوی حاصل دل شکسته که هم سالکست و هم مجذوب
ترا بتیغ چه حاجت که قتل جانبازان کنی بساعد سیمین و پنجه‌ی مخضوب
بیار جام و مکن نسبتم به زهد و ورع که من به ساغر و پیمانه گشته‌ام منصوب
ببخش بر من مسکین که از خداوندان همیشه عفو شود صادر و ز بنده ذنوب
دلا در ابروی خوبان نظر مکن پیوست ز روی دوست بحاجب چرا شوی محجوب
گهی که جان بلب آرد درین طلب خواجو کند بدیده‌ی طالب نگاه در مطلوب