خواجوی کرمانی (غزلیات)/صید شیران میکند آهوی روبه باز او
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (صید شیران میکند آهوی روبه باز او) از خواجوی کرمانی |
' |
صید شیران میکند آهوی روبه باز او | راه بابل میزند هاروت افسون ساز او | |
هر شبی بنگر که بر مهتاب بازی میکند | هندوان زلف عنبر چنبر شب باز او | |
از چه روی ابروی زنگاری کمان او کمان | می کشد پیوسته بر ترکان تیرانداز او | |
گفتم از زلفش بپوشم ماجرای دل ولیک | چون نهان دارم ز دست غمزهی غماز او | |
بیدلانرا احتمال ناز دلبر واجبست | وانکه باشد نازنینتر بیش باشد ناز او | |
مطرب سازنده گو امشب دمی با ما بساز | ورنه چون دم برکشم در دم بسوزم ساز او | |
بلبل خوش نغمه تا گل بر نیندازد نقاب | نشنود کس در جهان آوازهی آواز او | |
فارغ البالست هر کس کو نشد عاشق ولیک | مرغ بیدل در هوا خوشتر بود پرواز او | |
حال خواجو از سرشک چشم خونبارش بپرس | کو روان چون آب میخواند دمادم راز او |