خواجوی کرمانی (غزلیات)/شمسهی چین را طلوع ازطرف بغتاقش نگر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (شمسهی چین را طلوع ازطرف بغتاقش نگر) از خواجوی کرمانی |
' |
شمسهی چین را طلوع ازطرف بغتاقش نگر | چینیانرا بندهی چین بغلتاقش نگر | |
آنکه طاق افتاده است امروز در فرخار و چین | بی خطا پیوسته چین در ابروی طاقش نگر | |
چون هوای ملک دل بیند کز اینسان گرم شد | خیمه بر چشمم زند ییلاق و قشلاقش نگر | |
ظلم در ، یا ساق او عدلست و دشنام آفرین | رسم و آئینش ببین و عدل و یا ساقش نگر | |
آن مه بد عهد چندان شور بین در عهد او | وان بت قبچاق چندین فتنه در چاقش نگر | |
کرد خون کشتهی هجران بیک ره پایمال | ور نمیداری مسلم نعل بشماقش نگر | |
راستی را گر چه هرنوبت مخالف میشود | از سپاهان تا حجاز آشوب عشاقش نگر | |
این همه جور و جفا و مکر و دستانش ببین | و آنهمه پیمان و شرط و عهد و میثاقش نگر | |
نیمه مست از خیمه بیرون آید و گوید که هی | جان بده خواجو دلم گوید که شلتاقش نگر |