خواجوی کرمانی (غزلیات)/سبحان من یسبحه الرمل فی القفار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (سبحان من یسبحه الرمل فی القفار) از خواجوی کرمانی |
' |
سبحان من یسبحه الرمل فی القفار | سبحان من تقدسه الحوت فی البحار | |
صانع مقدری که شه نیمروز را | منصور کرد بریزک خیل زنگبار | |
دانا مدبری که شهنشاه زنگ را | پیروز کرد بر شه پیروز گون حصار | |
سلطان بنده پرور و قهار سخت گیر | دیان عدل گستر و ستار بردبار | |
گوهر کند ز قطره و شکر دهد ز نی | خار آورد ز خاره و گل بردمد ز خار | |
در راه وحدتش دو دلیلند مهر وماه | بر صنع و قدرتش دو گواهند نور و نار | |
ای بر در توام سرخجلت فتاده پیش | آخر ز راه لطف بفرما که سر برآر | |
آنکس که چرخ پیش درش سرنهاده است | برخاک درگه تو نهد روی اعتذار | |
شکر تو بی نهایت و فضل تو بی قیاس | لطف تو بی حساب و عطای تو بیشمار | |
ادراک عقل خیره ز ذات و صفات تو | ذاتت بری ز فخر و صفاتت عری ز عار | |
دیوانگان حلقهی عشق تو هوشمند | دردی کشان ساغر شوق تو هوشیار | |
راتب بران فیض نوال تو انس و جان | روزی خوران خوان عطای تو مور و ماه | |
هر کس که خوار تست ندارد کسش عزیز | وانکو عزیز تست نگوید کسش که خوار | |
شادی آندلی که غمت اختیار کرد | مقبل کسی که شد بقبول تو بختیار | |
خواجو چو روی عجز نهادست بردرت | جرمی که کرده است بفضلت که در گذار |