خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز روی خوب تو گفتم که پرده برفکنم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ز روی خوب تو گفتم که پرده برفکنم) از خواجوی کرمانی |
' |
ز روی خوب تو گفتم که پرده برفکنم | ولی چو درنگرم پردهی رخ تو منم | |
مرا ز خویش بیک جام باده باز رهان | که جام باده رهایی دهد ز خویشتنم | |
بجز نسیم صبا ای برادران عزیز | که آرد از طرف مصر بوی پیرهنم | |
چو زان دو نرگس میگون بیان کنم رمزی | کسی که گوش کند مست گردد از سخنم | |
اگر نصیب نبخشی ز لاله و سمنم | ز دور باز مدار از تفرج چمنم | |
گهی که بلبل روح از قفس کند پرواز | زنم اگر نه در این دم صفیر شوق زنم | |
در آن نفسی که مرا از لحد برانگیزند | حدیث عشق تو باشد نوشته بر کفنم | |
اگر خیال تو آید بپرسشم روزی | بجز خیال نیابد نشانی از بدنم | |
نهادهام سر پر شور دائما بر کف | بدان امید که در پای مرکبت فکنم | |
چو شمع مجلس اگر دم برآرم از سر سوز | برآرد آتش عشقت زبانه از دهنم | |
اگر چو زلف کژت بر شکستم از خواجو | گمان مبر که توانم که از تو بر شکنم |