خواجوی کرمانی (غزلیات)/زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست) از خواجوی کرمانی |
' |
زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست | وانکه اقرارش به بترویان نباشد کافرست | |
چون توانم کز حضورش کام دل حاصل کنم | کانزمان از خویش غائب میشوم کو حاضرست | |
زنده دل آن کشته کو جان پیش چشمش داده است | تندرست آن خسته کو بر درد عشقش صابرست | |
عاقبت بینی که کارش در هوا گردد بلند | ذرهی سرگشته کو در مهرورزی ماهرست | |
هر کرا خاطر بزلف ماهرویان میکشد | عیب نتوان کرد اگر چون من پریشان خاطرست | |
عاقلان دانند کادراک خرد قاصر بود | زانچه بر مجنون ز سر حسن لیلی ظاهرست | |
در هوایت زورقی برخشک میرانم ولیک | جانم از طوفان غم در قعر بحری زاخرست | |
کی سر موئی زبانم گردد از ذکرت جدا | کز وجودم هر سر موئی زبانی ذاکرست | |
ایکه فرمایی که خواجو عشق را پوشیده دار | چون توانم گر چه دانم کان لباسی فاخرست |