خواجوی کرمانی (غزلیات)/دیدم از دور بتی کاکلکش مشکینک
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (دیدم از دور بتی کاکلکش مشکینک) از خواجوی کرمانی |
' |
دیدم از دور بتی کاکلکش مشکینک | دهنش تنگک و چون تنگ شکر شیرینک | |
لبک لعل روان پرور کش جان بخشک | سرک زلفک عنبر شکنش مشکینک | |
در سخن لعلک در پوشک اودر پاشک | بر سمن سنبل پرچینک او پرچینک | |
چشمکش همچو دل ریشک من بیمارک | دستکان کرده بخون دلکم رنگینک | |
هست مرجان مرا قوت ز مرجانک او | ای دریغا که نبودی دلکش سنگینک | |
نرگسش مستک و عاشق کشک و خونخوارک | سنبلش پستک و شورید گک و پرچینک | |
زلفکش دلکشک و غمزه ککش دلدوزک | برکش ناز کک و ساعد کش سیمینک | |
گفتمش در غم عشقت دل خواجو خونشد | بیش از این چند بگو صبر کند مسکینک | |
رفت در خنده و شیرین لبک از هم بگشود | گفت داروی دل و مرهم جانش اینک |