خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلم که حلقهی گیسوی یار میگیرد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (دلم که حلقهی گیسوی یار میگیرد) از خواجوی کرمانی |
' |
دلم که حلقهی گیسوی یار میگیرد | درون حلقه نشستست و مار میگیرد | |
بهر کجا که روم آب دیده میبینم | که دامن من شوریده کار میگیرد | |
نگار تا ز من خسته دل کنار گرفت | ز خون دیده کنارم نگار میگیرد | |
غلام آن بت چینم که سرحد ختنش | طلایهی سپه زنگبار میگیرد | |
دو چشم آهوی روباه باز صیادش | بغمزه شیر دلانرا شکار میگیرد | |
چو یاد نرگس مست تو میکنم بصبوح | مرا ز غایت مستی خمار میگیرد | |
ز مشک چین چه خطا در وجود میآید | که خط سبز تو از وی غبار میگیرد | |
سرشک دیده که بر چشم کردهام جایش | چه اوفتاده که از من کنار میگیرد | |
چو دم ز نافهی زلف تو میزند خواجو | جهان شمامهی مشک تتار میگیرد |