خواجوی کرمانی (غزلیات)/دست گیرید و بدستم می گلفام دهید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (دست گیرید و بدستم می گلفام دهید) از خواجوی کرمانی |
' |
دست گیرید و بدستم می گلفام دهید | بادهی پخته بدین سوختهی خام دهید | |
چون من از جام می و میکده بدنام شدم | قدحی می بمن می کش بدنام دهید | |
تا بدوشم ز خرابات به میخانه برند | سوی رندان در میکده پیغام دهید | |
گر چه ره در حرم خاص نباشد ما را | یک ره ای خاصگیان بار من عام دهید | |
با شما درد من خسته چو پیوسته دعاست | تا چه کردم که مرا اینهمه دشنام دهید | |
در چنین وقت که بیگانه کسی حاضر نیست | قدحی باده بدان سرو گلندام دهید | |
چو از این پسته و بادام ندیدم کامی | کام جان من از آن پسته و بادام دهید | |
تا دل ریش من آرام بگیرد نفسی | آخرم مژدهئی از وصل دلارام دهید | |
چهرهی ازرق خواجو چو ز می خمری شد | جامه از وی بستانید و بدو جام دهید |