خواجوی کرمانی (غزلیات)/درد غم عشق را طبیب نباشد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (درد غم عشق را طبیب نباشد) از خواجوی کرمانی |
' |
درد غم عشق را طبیب نباشد | مکتب عشاق را ادیب نباشد | |
کشور تحقیق را امیر نخیزد | خطبهی توحید را خطیب نباشد | |
با نفحات نسیم باد بهاران | در دم صبح احتیاج طیب نباشد | |
در گذر از عمر آنکه پیش محبان | عمر گرامی بجز حبیب نباشد | |
ایکه مرا باز داری از سر کویش | ترک چمن کار عندلیب نباشد | |
ساکن بتخانهئی ز خرقه برون آی | معتکف کعبه را صلیب نباشد | |
از تو به جور رقیب روی نتابم | کشته غم را غم از رقیب نباشد | |
هر که غریبست و پای بند کمندت | گر تو بتیغش زنی غریب نباشد | |
منکر خاجو مشو که هر که بمستی | دعوی دانش کند لبیب نباشد |