خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت) از خواجوی کرمانی |
' |
ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت | جگرم را هدف تیر بلا کرد و برفت | |
چون سر زلف پریشان من سودایی را | داد بر باد و فرو هشت و رها کرد و برفت | |
خلعت وصل چو بر قامت من راست ندید | برتنم پیرهن صبر قباکرد و برفت | |
عهد میکرد که از کوی عنایت نروم | عاقبت قصد دل خسته ما کرد و برفت | |
هدهد ما دگر امروز نه بر جای خودست | باز گوئی مگر آهنگ سبا کرد و برفت | |
ما نه آنیم که از کوی وفایش برویم | گر چه آن ترک ختا ترک وفا کرد و برفت | |
چون مرا دید که بگداختم از آتش مهر | همچو ماه نوم انگشت نما کرد و برفت | |
میزدم در طلبش داو تمامی لیکن | مهرهی مهر برافشاند و دغا کرد و برفت | |
آن ختایی بچه چون از برخواجو برمید | همچو آهوی ختن عزم ختا کرد و برفت |