خواجوی کرمانی (غزلیات)/با منت کینه و با جمله صفاست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (با منت کینه و با جمله صفاست) از خواجوی کرمانی |
' |
با منت کینه و با جمله صفاست | اینهم از طالع شوریدهی ماست | |
راستی را صنما بی قد تو | کار ما هیچ نمیآید راست | |
هر گیاهی که بروید پس ازین | از سر تربت ما مهر گیاست | |
می کشم درد بامید دوا | گر چه درد از قبلت عین دواست | |
این چه بویست که ناگه بدمید | وین چه فتنه ست که دیگر برخاست | |
باز از نالهی مرغان سحر | صبحدم صحن چمن پر غوغاست | |
گر چه در پرورش نطفهی خاک | بوی زلفت مدد باد صباست | |
خیز کز نکهت انفاس نسیم | هر سحر پیرهن غنچه قباست | |
گر نه خواجوست که دور از رخ تست | زلف هندوی تو آشفته چراست |