خواجوی کرمانی (غزلیات)/باز برافراختیم رایت سلطان عشق
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (باز برافراختیم رایت سلطان عشق) از خواجوی کرمانی |
' |
باز برافراختیم رایت سلطان عشق | بار دگر تاختیم بر سر میدان عشق | |
ملک جهان کردهایم وقف سر کوی یار | گوی دل افکندهایم در خم چوگان عشق | |
از سرمستی کشیم گرده رهبان دیر | بر درهستی زنیم نوبت سلطان عشق | |
جان چه بود تا کنیم در ره عشقش نثار | پای ملخ چون بریم نزد سلیمان عشق | |
عقل درین دیر کیست مست شراب الست | روح در این باغ چیست بلبل بستان عشق | |
جان که بود تشنهئی برلب آب حیات | دل چه بود حلقهئی بر در زندان عشق | |
سر نکشد از کمند بستهی زنجیر مهر | باز نگردد به تیر خستهی پیکان عشق | |
سیر نگردد به بحر تشنهی دریای وصل | روی نتابد ز سیل غرقهی طوفان عشق | |
چون بقیامت برم حسرت رخسار دوست | بر دمد از خاک من لالهی نعمان عشق | |
صد ره اگر دست مرگ چاک زند دامنم | بار دگر بر زنم سر ز گریبان عشق | |
کی بنهایت رسد راهروانرا سلوک | زانکه ندارد کنار راه بیابان عشق | |
مرغ سحرخوان دل نعره برآرد ز شوق | چون بمشامش رسد بوی گلستان عشق | |
گر چو قلم تیغ تیز بر سر خواجو نهند | سر نتواند کشید از خط فرمان عشق |